در ولایتی گل و بلبل، استر فروشانی کیسه دریده گرد آمده، خلق را بازیچه و خود را تطمیع نمودند. بر ترکمن و تازی رخصت حضور ندادند و خود را بر وجود هر ستور منحصر دانستند. کور و کر و چلاق عرضه داشته و از شدت التفات به ریش خلق خنده ها کرده و فزونی شمار اموات وقایع بر گردن دیگری نهادند. آزمندان بر منع ینگه دنیا تمسک جسته خلق را از ابزارگان مترقی محروم نموده و امکان وصول خود به آن رها نمودند. هرچه استر معیوب تر، بهای آن بیشتر و دوستدار آن افزون تر.
"وای بر خلق"
پیرامون همین عهد انتری ناگهان با کسی از آزمندان مواجه شد و پرسشی در باب چگونگی اسلوب شرکایش نمود.
ای انکه خون ما طعامت
استخر فراخ در حیاطت
چِسان که مارا علیل باشد
تو را تا ابد سلیم باشد
ناکس دستی بر چهره کشید و گفت:
آنچه هست بر تو فزون باشد همی
بَ بَ بَ و بَ و بَ و بَ بَ بَ بلی
ندانی از چند و چون جنگ کمی
بَ بَ بَ و بَ و بَ و بَ بَ بَ بلی
حکما ژن خوب نیست هر آدمی
تو که انتری و بَ بَ و بَ و بَ و بلی
"وای بر آزمندان."
درباره این سایت